گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر لویی
فصل سوم
.فصل سوم :پادشاه و هنرهای زیبا - 1643 - 1715


I - سازمان هنرهای زیبا

شاید به استثنای عصر پریکلس در یونان باستان، در سراسر تاریخ جهان هیچ دولتی به اندازه دولت لویی چهاردهم در راه ترویج و رهبری هنر کوشش بهکار نبرده باشد.
سلیقه ممتاز و خردمندی ریشلیو در خریداری آثار هنری موجب شدند که هنر فرانسه از بیماری جنگهای مذهبی بهبود یابد. در دوران نیابت سلطنت آن د/اتریش هنر پرورانی که درصدد تهیه مجموعه های خصوصی بودند - مانند اشراف و بانکداران - تازه شروع به رقابت با یکدیگر در گردآوری نفایس هنری کرده بودند. پیر کروزا، بانکدار بزرگ، یکصد پرده نقاشی از تیسین، یکصد پرده از آثار ورونزه، دویست پرده از روبنس، و بیش از یکصد پرده دیگر از وندایک داشت. چنانکه دیدیم، فوکه پرده های نقاشی و پیکره ها و دیگر اشیای تزیینی را، البته با بصیرتی هنری که از فطانت سیاسی به دور بود، در قصر وو روی هم میانباشت. لویی با از میان برداشتن فوکه گنجینه نفایسش را به ارث برد; و پس از چندی مجموعه های خصوصی دیگری نیز به آثار موجود در کاخهای لوور و ورسای ضمیمه شدند. مازارن، برای مصون داشتن ثروت خود از خطر کاهش بهای پول، صلاح دید که قسمتی از آن را در معامله نفایس هنری به کار اندازد. خوش ذوقی ایتالیایی او در ترغیب سلیقه پادشاه به سوی آثار کلاسیک عامل موثری بود; و محتملا همو بود که به لویی آموخت با پروردن و گردآوردن و به رخ کشیدن آثار هنری، شوکت و قدرت فرمانروایی خویش را تثبیت کند. این مجموعه ها نمونه های لازم برای برانگیختن ذوق و برقرار ساختن ملاکهای سنجش هنری را فراهم میآوردند، و بر همان اساس بود که هنر در فرانسه پرورش و کمال یافت.
مرحله بعدی تشکیل سازمانهایی برای هدایت هنرمندان بود. در این مورد نیز مازارن اداره امور را بهدست گرفت و در سال 1648 “آکادمی نقاشی و مجسمه سازی” را تاسیس کرد، که

در سال 1655 به فرمان شاه امتیاز رسمی یافت و نخستین آکادمی هنری کشور شناخته شد. بعدا یک رشته آکادمیهای دیگر برای تربیت هنرمندان و رهبری ایشان در کارهای ساختمانی و تزیینی مورد نیاز کشور بهوجود آمد. کولبر دنباله اقدامات مازارن را گرفت و فعالیتهای هنری فرانسه را در سازمانی اداری متمرکز ساخت. گرچه خود وی دعوی داوری هنری نداشت، در پی آن بود “کاری کند که هنرهای زیبا در فرانسه بیش از جای دیگر رونق و ترقی یابد.” نخستین اقدامش در این راه خریداری فرشینه های گوبلن به نام پادشاه بود (1662). در سال 1664 به مقام مباشرت کل ساختمانها منصوب شد و معماری کشور و هنرهای تابع آن را زیر نظارت خود گرفت. در همان سال آکادمی نقاشی و مجسمه سازی را تغییر داد و نام آن را “آکادمی شاهی هنرهای زیبا” گذارد. هانری چهارم صنفی از پیشهوران را در کاخ لوور منزل داده بود تا تزیینات آن را به انجام رسانند. کولبر این گروه را به صورت هسته اصلی “کارخانه شاهی اثاثه سازی برای دربار” (1667) درآورد. در سال 1671 “آکادمی شاهی معماری” را بنیان نهاد، و در آنجا هنرمندان تشویق میشدند که به پیروی از حسن سلیقه، که مورد تایید پادشاه بود، معماری و زینتکاری کنند. در همه این مراکز پیشهوران زیر نظارت هنرمندان قرار داشتند، و هنرمندان از خط مشی و شیوهای واحد پیروی میکردند.
برای ترویج تمایل به سوی کلاسیسیسم، که از زمان فرانسوای اول جزو خصایص هنر فرانسه شده بود، و نیز به خاطر زدودن زنگ نفوذهای هنری فلاندری، کولبر و شارل لوبرن اقدام به تاسیس “آکادمی شاهی فرانسه” در رم کردند (1666). شاگردانی که در آکادمیهای پاریس “جایزه رم” را میبردند به ایتالیا اعزام میشدند تا به کمک مالی دولت فرانسه مدت پنج سال در آنجا کارآموزی کنند. اینان میبایست هر روز ساعت 5 صبح از خواب برخیزند و در ساعت 10 شب دست از کار بکشند; کارآموزیشان عبارت بود از رونوشت برداشتن از نمونه های هنر کلاسیک و رنسانس; در پایان هر سه ماه کار، موظف بودند “شاهکاری”، به معنای صنفی آن، از خود بسازند; و هنگامی که به فرانسه باز میگشتند، دولت حق داشت ایشان را به استخدام خود درآورد.
نتیجه این پرورش و ملی ساختن هنر در فرانسه ایجاد سرمایه عظیمی از کاخها، کلیساها، مجسمه ها، پرده ها، فرشینه ها، سفالینه ها، مدالها، کندهکاریهای روی فلز و سکه بود که عموما به مهر غرور و سلیقه - با علامتهای خاص”پادشاه خورشید مثال” ممهور شده بودند. وضع حاصل، چنانکه برخی به شکایت اظهار داشتهاند، پیروی هنر فرانسه از مرکز رم نبود، بلکه تبعیت هنر رم از اراده لویی چهاردهم بود. شیوه هنری آن دوران از اصول کلاسیک، که با شوکت دولتها و پادشاهان سازگاری کامل داشت، تبعیت میکرد. کولبر پول فرانسه را به کیسه ایتالیا میریخت تا آثار هنری دوره های کلاسیک و رنسانس را خریداری کند. همه کوششها به کار میرفتند تا فروشکوه امپراطور روم به پادشاه و پایتخت فرانسه منتقل شود. نتیجهای که به دست

آمد دنیا را به شگفتی انداخت.
لویی چهاردهم بزرگترین هنر پرور تاریخ شناخته شده است. به داوری ولتر، “وی بیش از مجموعه آنچه دیگر پادشاهان فرانسه انجام داده بودند به پیشرفت هنر فرانسه خدمت کرد.” البته او دست و دلبازترین خریداران زمان بود و تعداد پرده های نقاشی تالارهای خود را از دویست به دو هزار و پانصد رسانید، که بسیاری از آنها حاصل سفارشهای شاهی به نقاشان فرانسوی بودند. لویی چنان تعدادی از آثار مجسمهسازی دوره های کلاسیک و رنسانس را از ایتالیا خریداری کرد که دولت ایتالیا از برهنگی هنری کشور بیمناک شد و پاپ صدور آن گونه کالا را ممنوع کرد. لویی چهاردهم مردان هنرمندی چون ژیراردون و کویزووکس را به خدمت گرفت تا نسخه دوم مجسمه هایی را که نمیتوانست بخرد برایش بسازند; و در عالم هنر بندرت نسخه هایی چنین برابر با اصل بهوجود آمدهاند. کاخها، باغها، و پارکهای پاریس، ورسای، و مارلی با مجسمه های بسیار زینت یافتند.
مطمئنترین وسیله برای راه یافتن به دل پادشاه هدیه کردن اثری بود که زیباییش مسلم یا شهرتش جهانی باشد; و از همینرو بود که شهر آرل در سال 1683 مجسمه ونوس مشهور خود را به او تقدیم داشت. لویی تنگ نظر نبود و، به تخمین ولتر، هر ساله مبلغی در حدود 800,000 لیور در راه خریداری ساخته های هنرمندان فرانسوی صرف میکرد و آنها را به شهرها و سازمانهای دولتی و مقربان خود هدیه میداد، با این هدف که در آن واحد هم از هنرمندان تشویق به عمل آورده باشد و هم حس زیباپرستی و ادراک هنری را در میان مردم اشاعه دهد. سلیقه پادشاه خوب بود و چنانکه باید به هنر فرانسه خدمت کرد، لیکن از جانبی هم کاملا محدود در شیوه کلاسیک بود. وقتی که چند پرده از کارهای تنیه کهین را به وی عرضه کردند، او بتندی فرمان داد: “این ناهنجاریها را از نظرم دور کنید!” در سایه عنایات پادشاه مقام اجتماعی و درآمد مالی هنرمندان بالا گرفت.
وی، با احترام گذاردن به هنرمندان، خود را سرمشقی برای دیگران قرار میداد، و چون بعضی کسان زبان به شکوه گشودند که چرا پادشاه به لوبرن نقاش و ژول آردوئن-مانسار معمار عناوین اشرافی عطا کرده است، وی با بیانی هیجانزده جواب داد: “من در یک ربع ساعت میتوانم بیست نفر را به مقام دوکی و اشرافی برسانم، اما قرنها طول میکشد تا کسی به مقام مانسار برسد.” مانسار سالانه 80,000 لیور مقرری داشت; لوبرن در قصرهای خود در پاریس، ورسای، و مونمورانسی با شادکامی و توانگری میزیست; لارژیلیر و ریگو برای ساختن هر چهره 600 لیور دستمزد دریافت میداشتند. “هیچ هنرمند با ارزشی در تنگدستی باقی نمانده بود.” در احترام گذاردن و پاداش دادن به هنر، شهرها به رقابت با پایتخت برخاستند و اشراف سرمشق پادشاه را نصبالعین خود قرار دادند. هر یک از شهرهای عمده هنرکده هایی برای خود تاسیس کردند - روان، بووه، بلوا، اورلئان، تور، لیون، اکس - آن - پرووانس، تولوز، و بوردو. گرچه اهمیت و نفوذ اشراف در مقام هنر پروری، به نسبتی که پایتخت هنرمندان قابل را به سوی

خود جلب میکرد کاهش یافت لیکن هیچ وقت ناچیز نشد و بهطور کلی ذوق پرورش یافته اشراف طراز اول اروپا خدمت بسزایی به تکوین شیوه ممتاز انواع نفایس هنری در عصر لویی چهاردهم کرد. مردان و زنانی که در دامان توانگری و توانایی پرورش یافته بودند و به آداب پسندیده و مکانهای دلانگیز و اسباب و اثاثه زیبا خو گرفته بودند از محیط زندگی و از بزرگترهایشان ملاکهای سنجش و سلیقه های هنری را اکتساب میکردند، و هنرمندان ناگزیر بودند که آثاری بر طبق آن ملاکها به خاطر ارضای آن سلیقه ها بهوجود آورند. چون در آن عصر اعتدال، خودداری، سخنگویی با ظرافت، و رفتار باوقار و قالب آراسته آرمانهای واقعی اشرافیت فرانسه را بهوجود میآوردند، طبعا خصایصی از آن قبیل در انواع هنرها مورد پسند روز قرار میگرفت; به عبارت دیگر، وضع اجتماع شیوه کلاسیک را ایجاب میکرد. هنر از این نفوذها و نظارتها مایه گرفت و برخوردار شد، لیکن غرامتی هم پرداخت; یعنی رابطه خود را با مردم از دست داد. دیگر هنر فرانسه نمیتوانست حالات و اوضاع مردم عادی را بیان کند - آنچنانکه هنر هلندی و هنر فلاندری مردم هلند را وصف میکردند. هنر فرانسه ندای طبقه ممتاز و دولت و پادشاه شد، نه ندای ملت فرانسه. ما، در هنر این دوره، نه انتظار عمق و گرمی احساسات بشری را باید داشته باشیم، نه انتظار رنگهای ژرف و پرمایگی آثار روبنس را، و نه توقع سایه های عمیقی را که قدیسان، ربیها، و بانکداران آثار رامبران را در میان گرفته است. در این هنر ما نه دهقانان ساده را میبینیم، نه کارگران را، و نه گدایان دورهگرد را، بلکه فقط خوشبختی زیبنده طبقه ممتاز جهان را شاهدیم.
شادمانی بزرگ کولبر و ولینعمتش این بود که در وجود شارل لو برن مردی را یافتند که میتوانست در آن واحد خدمتگزار غیور دولت و مقتدای آن شیوه کلاسیک باشد. در سال 1666، به توصیه کولبر، لوبرن به مقام نقاش خاصه شاهی و ریاست “آکادمی هنرهای زیبا” انتخاب شد و سال بعد سرپرستی کارخانه های گوبلن نیز به او سپرده شد. وی همچنین ماموریت یافت که بر وضع تحصیل و نحوه کار عموم هنرمندان نظارت کند; بدین منظور که در میان مجموع آثار هنری ایشان نوعی هماهنگی بهوجود آورد که شایسته و نماینده آن پادشاهی باشد. لو برن، با کمک دستیارانی که به نیاتش وقوف کافی داشتند، در آکادمی نامبرده سلسله سخنرانیهایی دایر کرد تا ضمن آنها اصول شیوه کلاسیک به یاری دستورها و سرمشقها، و با قاطعیت تام، تعلیم داده شوند. آثار رافائل در میان نقاشان ایتالیایی و آثار پوسن در میان نقاشان فرانسوی به عنوان نمونه های رسمی و مورد علاقه عموم معرفی شدند; به طوری که هر پرده نقاشی برپایه اصول منتزع از هنر آن دو استاد داوری میشد. لوبرن و سباستین بوردون این مقررات را تعیین و تدوین کردند. اینان خط را بر رنگ، انضباط را بر ابتکار، و قانون را بر آزادی مرجح میشمردند. به عقیده آنان، وظیفه نقاش نسخهبرداری از روی طبیعت نبود، بلکه زیبا ساختن آن بود; منعکس کردن آشفتگیها و عیبها و زشتیهای آن در مجاورت زیباییهای اتفاقیش نبود، بلکه

دستچین کردن آن گونه علایم و عناصری از طبیعت بود که روح آدمی را برانگیزانند و آن را قادر به بیان ژرفترین احساسات و بلندپایه ترین آرمانهایش سازند. معماران، نقاشان، مجسمه سازان، سفالگران، درودگران، فلزکاران، شیشه گران و حکاکان همه ملزم بودند که با آوایی هماهنگ آرزوهای بلند فرانسه و مقام بزرگ پادشاه را بستایند.